بغض گریه

!!!!!!

این آقا پسرایی که میرن سربازی ،

می بینن عشقشون مال یکی دیگه شده

خوش به حالشون که نبودن و ندیدن...

ما دخترا که سربازی نمیریم

جلو چشممون میان عشقمونو ازمون میگیرن و مال

خودشون میکنن..!!!

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:58 توسط elina| |

به من گفت : برو گورت رو گم کن....

و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من میگردد!!

کاش ارام پیش خودت و زیر زبانی میگفتی :

زبانم لال..!!!

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:24 توسط elina| |

کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره

و چشات بارون...

به جای اینکه بپرسه : چته ؟؟ چی شده ؟؟

بغلت کنه و بگه گریه کن..!!!!

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:21 توسط elina| |

گاهی دلم میخواد خودمو بغل کنم..

ببرمش روی تخت بخوابونمش!!

ملافه رو بکشم روش

دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم..!!

حتی براش لالایی بخونم..!!!!

وسط گریه هاش بگم :

غصه نخور خودم جان !!!

درست میشه....درست میشه!!!

اگر هم نشد به جهنم...

تموم میشه...

بالاخره تموم میشه.....!!!!

 

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:13 توسط elina| |

دل کندن از تو

با همه عشقی که داشتم بهت

من به یه جایی رسون..!!!

که حالا تو چشمای یکی زل بزنم و بگم....

عاشقمی..؟!

 

خب به درک.....

 

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 9:53 توسط elina| |

من دیوانه نیستم

فقط کمی تنهایم

همین !!

چرا نگاه میکنی؟
تنها ندیده ای؟!!

به من نخند

من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم..!!!

نوشته شده در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:22 توسط elina| |

با کسی که دوسش داری

اهنگ گوش نده..

به پیاده روی نرو...

خاطره نساز...!!!

وقت نبودنش میفهمی چی میگم..!

نوشته شده در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:19 توسط elina| |

خیلی حس وحشتناکیه وقتی یکی مال تو نیست

ولی هر وقت میبینیش ...

دلت به تاپ تاپ میفته..!

دوسش داری دوست نداره...

براش میمیری...براش مهم نیستی...

چشمات دنبالشه

ولی...

اصلا تورو نمیبینه.....!!

نوشته شده در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:6 توسط elina| |

چقدر خوبه که بدونی..

یکی..

یه جایی...

داره یه اهنگی رو فقط به یاد تو گوش میده..!!

نوشته شده در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,,ساعت 21:48 توسط elina| |

تنهایی یعنی..

هنوزم سعی میکنی از توی رفتارش و حرفاش ،

یه نکته ای پیدا کنی که به

خودت تلقین کنی

داره به تو فکر میکنه..!!

نوشته شده در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:38 توسط elina| |

تا حالا شده خیلی دلتنگ صدای یه نفر باشی

اما...

چون نمیتونی بهش زنگ بزنی

با یه شماره ناشناس باهاش تماس بگیری

که...

فقط ( الو ) گفتنش رو بشنوی؟؟؟

خیلی سخته ...خیلی !!

نوشته شده در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,ساعت 20:51 توسط elina| |

از تمام دنیا شانه ای می خواهم برای سرم..

و سری برای شانه ام..!!

کسی خسته نیست از این بالش های پری؟!!

نوشته شده در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,ساعت 20:16 توسط elina| |

مرد از زن خیلی تنها تره..!!

مرد به ناخوناش لاک نمیزنه که

هر وقت دلش یه جوری شد دستشو باز کنه و

ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش

از خودش خوشش بیاد !!

مرد موهاش بلند نیست که توی

بی کسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همه دنیا..!!

مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت

زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی شه !!

مرد حتی درد هاشو اشک نه

یه اخم خشن میکنه و میچسبونه

به پیشونیش !!

یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی

باید گفت :

 

میم مثل .... مرد !!

نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:24 توسط elina| |

مادرم میگفت...

خودت را هم بکشی

رد این غم مشکوک

پشت شیطنتهای دائمی نگاهت

گم نمیشود...!!!

نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:12 توسط elina| |

غصه نخور....کنار آمده ام با نبودنت..!!

خیلی دلم بگیرد...

گریه میکنم....!!!!

نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:10 توسط elina| |

روزی که به من گفتی بهتر از تو رو پیدا کردم

یاد روزی افتادم که به صدتا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم..!!

نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:6 توسط elina| |

تکیه گاهم باش !!

میخواهم سنگینی نگاه

این مردم حسود شهر

را با تو حس کنم !!!

این مردم نمیتوانند ببینند

دستهایمان تا این اندازه بهم می ایند..!

نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:2 توسط elina| |

کسی که بیشتر از همه دوست داره

بدون دلیل شاید هر روز باهات

دعواش بشه..!

اما وقتی که ناراحتی با همه ی

دنیامی می جنگه تا به ناراحتت پایان بده..!

نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:59 توسط elina| |

کاش نجابتم را بهانه ی رفتنت نمیکردی...

تا با دیدن هر هرزه ای به خود نگویم :

اگر مثل او بودم نمیرفت..!!

نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:56 توسط elina| |

بعد از رفتنش موهایم را از ته زدم..!!

خاطره ی دستانش دیوانه ام میکرد......

نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:55 توسط elina| |

چه شباهت هایی بین منو توست...

تو دل شکسته ای و من...

دلشکسته ام..!!

نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:53 توسط elina| |

تو چه میفهمی !

حال و روز کسی را که دیگر

هیچ نگاهی دلش را نمیلرزاند...!!!

نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:51 توسط elina| |

چه لحظه ی درد اوریه

اون لحظه که میپرسه :

خوبی؟؟

بغض تو گلوت میپیچه..

5 خط تایپ میکنی ، ولی به جای send

همه رو پاک میکنی و

می نویسی :

مرسی خوبم تو خوبی؟!

نوشته شده در دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:7 توسط elina| |

باختم تا دل خوشت کنم !

بدان که برگ برنده ات سادگیم نبود..!!

دلم بود!!

نوشته شده در دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:4 توسط elina| |

کسی که سیگار میکشد

از یک درد بزرگ رنج میبرد....

او را از سرطان نترسانید..!!!!

نوشته شده در دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:,ساعت 20:57 توسط elina| |

برگرد و از اول برو...!!

چشمانم پر از اشک بود...

واضح ندیدمت..!!

نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,ساعت 20:41 توسط elina| |

تولد هایی که هیچوقت از یادمان نمیروند ،

همان هایی هستند که نمیتوان تبریکشان گفت..!!!

 

نوشته شده در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,ساعت 15:31 توسط elina| |

شده ام خارپشتی که تیغ هایش ، دنیای امنی برایش ساخته

اما... حسرت نوازشی را بر دلش گذاشته است...!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:53 توسط elina| |

چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم...

تمبر و پاکت هم هست..و یک عالمه حرف..!

کاش کسی جایی منتظرم بود....!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:51 توسط elina| |

انقضای خاص بودن هایت به پایان رسید...

بالا می اورم تمام دوستت دارم هایی را که به  خوردم داده بودی...

چونکه دیگر در من تمام شدی..!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:48 توسط elina| |

خدایا خط و نشان دوزخت را برایم نکش....

جهنم تر از نبودنش را هیچ جا سراغ ندارم...!!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:46 توسط elina| |

هیچ کس نفهمید که خدا هم تنهاییش را فریاد میزند...

     قل هو الله احد....!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:43 توسط elina| |

خسته ام ....

روحم می خواهد برود یک گوشه بنشیند

پشتش را بکند به دنیا

پاهایش را بلند کند و بگوید :

   خسته شدم ...

دیگر بازی نمیکنم شما همش جر میزنید...!!!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:38 توسط elina| |

برای به گریه انداختن من

 

 

نیازی به داد و فریاد نیست...

 

 

بغض لعنتی من

 

این روزها

 

با عزیزم ....

جانم..... میشکند.....!!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:32 توسط elina| |

کاش میشد ....

خدا میومد دستمو میگرفت و می گفت :

   خفه ام کردی !!!

  بیا اینم اونی که خواستی ...!!!

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:26 توسط elina| |


Power By: LoxBlog.Com